معرفی کتاب دیروز

کتاب دیروز داستان زندگی پسر جوانی است به نام توبیاس هوروات که در یک کارخانه ساعت‌سازی کار می‌کند. او تنهاست و عاشق نوشتن. کودکی توبیاس در روستایی کوچک می­‌گذرد. او که مادرش از راه تن­فروشی زندگی را می­‌گذراند از روستا و کشور خود فرار می­‌کند و پس از سال­ها فقر و سختی در کارخانه‌ه­ای مشغول به کار می‌­شود. توبیاس ـ که بعد از فرار، اسمش را به ساندرو لستر تغییر داده است ـ بیشتر در رویا زندگی می‌کند، عاشق نوشتن است و سرانجام با کسی که از او متنفر است ازدواج می‌کند. داستان در قالب فصل‌­هایی کوتاه روایت می‌شود، فصل­‌هایی بانام (که در واقع نوشته­‌ها و تخیل توبیاس است) و فصل‌هایی بی‌نام (که توبیاس زندگی خود را روایت می­کند). تنهایی، مهاجرت، عشق به نویسندگی و سرگشتگی آدم‌هایی که در زندگی جای مناسب خود را پیدا نمی‌­کنند از مفاهیم اساسی این کتاب است. داستانِ دیروز با  لحنی ساده و بدون هیچ­‌گونه پیچیدگی نوشته شده و نویسنده توانسته ­است بدون این­که فضایی تیره و سیاه را ترسیم کند رنج­های انسان امروزی را بازگو کند.

در پشت جلد کتاب می­‌خوانیم: «آگوتا کریستوف پس از سه­گانه‌ی موفق دوقلوها، در این رمان سرگذشت مردی را روایت می­‌کند که زندگی­‌اش بین کار یکنواخت در کارخانه و رویای نوشتن خلاصه شده است. او منتظر زنی است که انگار باید از متن یا رویا بیاید.»

کتاب «دیروز» در فهرست آثار مناسب شورای کتاب کودک قرار دارد و برای نوجوانان علاقمند به رمان‌های بزرگسال مناسب است.

نام نویسنده: آگوتا کریستوف

ناشر: مروارید

مترجم:اصغر نوری

گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا

کتاب دیروز

درباره ی نویسنده کتاب دیروز:

آگوتا کریستوف (۱۹۳۵ـ ۲۰۱۱) نویسنده، شاعر و رمان‌نویس مجارستانی ساکن سوئیس بود و داستان‌هایش را به زبان فرانسوی می‌نوشت،. آثار کریستوف به بیش از سی زبان ترجمه شده است. سه‌گانه دوقلوها: «دف‍ت‍ر ب‍زرگ»، «مدرک» و «دروغ سوم»، از آثار تحسین شده او هستند و به زبان فارسی نیز ترجمه شده‌اند. نوشته‌های کریستوف صریح و بی‌پرده است و داستان‌هایش در زمان و مکان نمی‌گنجد. از کریستوف نقل شده است: «تنها چیزی که در باره‌اش مطمئن بودم، این بود که خواهم نوشت، هر جا که باشد، به هر زبانی که باشد.»

در بریده‌ای از کتاب دیروز می‌خوانیم:
  • با این کار، فقط تا اندازه­ای پول درمی­آوریم که چیزی بخوریم، جایی ساکن شویم، و مهم‌­تر از همه این­که بتوانیم فردایش کار را از سر بگیریم.
  • گاهی وقت­‌ها، از خودم می­پرسم من برای کارکردن زندگی می­‌کنم یا کار به من فرصت زندگی می­‌دهد. تازه کدام زندگی؟ کار یکنواخت. حقوق ناچیز. تنهایی…
  • من هم تشنه بودم سرم را عقب دادم و خودم را رها کردم تا بیفتم وسط درخت‌ها . صورتم را فرو کردم توی گل سرد و دیگر تکان نخوردم من این‌طور مردم به زودی تنم با زمین یکی می‌شود.

 

مرتبط:

معرفی کتاب بچه‌های خاص خانه خانم پریگرین

معرفی کتاب بیرون ذهن من

معرفی کتاب چتر تابستان

فواید کتاب خواندن و خواص منحصر به فرد کتابخوانی