معرفی کتاب افسانه‌های بیدل قصه‌گو

کتاب «افسانه‌های بیدل قصه‌گو» نوشته جوآن جو رولینگ، ملقب به جی.کی.رولینگ ( -۱۹۶۵) نویسنده مجموعه داستانهای هری پاتر است. او با نوشتن این مجموعه تبدیل به مشهورترین نویسنده جهان شد و شمارگان انتشار کتاب‌هایش از پانصد میلیون فراتر رفت. این کتاب به عنوان آخرین کتاب حاشیه‌ای و مرتبط با دنیای هری پاتر شناخته می‌شود که حکم منبعی مهم را در دنیای جادوگران دارد. خوانندگان هری پاتر نام این کتاب در قسمت‌های ۶ و ۷ از زبان هری پاتر شنیده‌اند و با آن آشنا هستند.

«افسانه‌های بیدل قصه‌گو» مجموعه داستانهایی است که گویا هرماینی گرینجر آنها را از زبان باستانی جادوگران به انگلیسی ترجمه کرده است. رولینگ این کتاب را در سال ۲۰۰۷ منتشر کرد و تمام عواید حاصل از فروش آن را به انجمن خیریه حمایت از بیماران ام. اس واگذار کرد. در مقدمه کتاب «افسانه‌های بیدل قصه‌گو» می‌خوانیم: «افسانه‌های بیدل قصه‌گو مجموعه داستان‌هایی است که برای جادوگران و ساحره‌های جوان نگاشته شده است.

این داستان‌ها قرن‌ها به عنوان قصه شب کودکان رایج بوده و در نتیجه پاتیل لِی لِی کن و فواره خوشبختی منصفانه، همان قدر برای بسیاری از دانش‌آموزان هاگوارتز آشناست که سیندرلا و زیبای خفته برای کودکان مشنگ (غیرجادوگر). داستان‌های بیدل از جهات بسیاری به افسانه پریان ما شباهت دارد. برای مثال، خوبی معمولا پاداش می‌گیرد و بدی مجازات می‌شود؛ با این حال یک تفاوت کاملا بارز بین آن‌ها وجود دارد؛ در افسانه پریان مشنگ‌ها، جادو در بطن مشکلات قهرمان زن یا مرد قرار دارد، ساحره خبیث سیب را سمی کرده یا شاهزاده را به خوابی صد ساله فرو برده، و یا شاهزاده را به دیو زشتی تبدیل کرده است.

از آن طرف در افسانه‌های بیدل قصه‌گو ما با قهرمانانی برخورد می‌کنیم که خود قادر به اجرای جادو هستند و با این حال برای حل مشکلات‌شان به اندازه ما به سختی می‌افتند. داستان‌های بیدل به نسل‌های مختلفی از والدین جادوگر کمک کرده تا این حقیقت دردناک زندگی را برای کودکانشان توضیح دهند: جادو به همان اندازه که درمان می‌کند، دردسرساز است».

نام نویسنده:  جی کی رولینگ

تصویرسازی: حسین غریبی، امید کرات

گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا

کتاب افسانه‌های بیدل قصه‌گو

گزیده ای از کتاب افسانه‌های بیدل قصه‌گو:
 این جادوگر محبوب بعد از عمری طولانی به سن پیری رسید و مرد و همه ی اموالش به تنها پسرش رسید. خلق و خوی این پسر با خلق و خوی پدر مهربانش تفاوت بسیاری داشت. از نظر این پسر، آنها که جادوگری نمی دانستند پست و بی ارزش بودند و اغلب با پدرش بر سر عادت او به ارائه ی خدمات جادویی به همسایگانشان بگو مگو می کرد. پسر بعد از مرگ پدرش، بسته ی کوچکی را که نام خودش بر آن بود از درون دیگ کهنه پیدا کرد. بسته را با این امید که طلایی در آن باشد باز کرد و به جای طلا در آن دمپایی نرم و ضخیمی را یافت که از بس کوچک بود به پایش نمی رفت و لنگه دیگرش هم نبود. بر روی تکه کاغذ پوستی داخل دمپایی این کلمات به چشم می خورد: «تقدیم به پسرم، یا این امید واهی که نیازی به آن پیدا نکنی.»
پسر فریاد زد – گم شوا به من چه که تولهت زگیل در آورده؟ این را گفت و در را به روی پیرزن به هم کوبید.. بلافاصله صدای دنگ و دونگ بلندی از آشپزخانه آمد. جادوگر چوبدستی اش را برافروخت و در را باز کرد و در نهایت شگفتی دیگ کهنه ی پدرش را دید: یک لنگه پای برنجی در آورده بود و درست وسط آشپزخانه در یک نقطه بالا و پایین می جهید و بر روی سنگفرش ها صدای دلهره آوری ایجاد می کرد. جادوگر با تعجب به آن نزدیک شد ولی همین که دید تمام سطح دیگ پر از زگیل شده به تندی عقب رفت. . چه چیز نفرت انگیزی!
صدای دنگ و دونگی که دیگ کهنه ی زگیل دار کنار تخت در می آورد، جادوگر تا صبح نتوانست بخوابد و صبح روز بعد، دیگ جهنده با اصرار تمام لیلی کنان تا میز صبحانه دنبالش رفت. دیگ پابرنجی دنگ، دنگ، دنگ صدا می کرد و جادوگر هنوز حتی به هلیمش لب نزده بود که دوباره در زدند. پیرمردی دم در ایستاده بود. ” – آقا، خر پیرم نیست. یا گم شده یا دزدیدنش. بدون خرم نمی تونم جنس هامو به بازار ببرم و خانواده م امشب گرسنه می مونند – ولی من الان گرسنه ام! جادوگر نعره زنان این را گفت و در را به روی پیر مرد به هم زد.

مرتبط:

معرفی کتاب خطای ستارگان بخت ما

معرفی کتاب بیرون ذهن من

معرفی کتاب چتر تابستان

فواید کتاب خواندن و خواص منحصر به فرد کتابخوانی