«بوی دهان گنجشک» در کتابفروشی‌ها

کتاب «بوی دهان گنجشک» نوشته کیارنگ علایی منتشر شد. این کتاب که ناداستان‌ها و روایت‌های مطبوعاتی کیارنگ علایی در طول دو سال گذشته است، در قطع رقعی و ۱۶۴ صفحه، با شمارگان هزار نسخه و قیمت ٤٠ هزار تومان توسط انتشارت آهنگ قلم منتشر شد.

در معرفی کتاب «بوی دهان گنجشک» می‌خوانیم: این مجموعه در قالب ٢٧ ناداستان و روایت، نگاهی دارد به زندگی شخصیت‌هایی که در کودکی نویسنده نقش داشته‌اند و این‌جا در زمان و موقعیتی دیگر، مشغول نظاره سرنوشت خویش‌اند و شادکامی و خوشبختی آن‌ها در پذیرش تنهایی و جبری است که آن‌ها را احاطه کرده است: پدربزرگی که ساعت‌های طولانی در جشن تولد ۸۹ سالگی‌اش در اتاق انباری حبس می‌شود تا سر موقع به جشن آورده شود اما فراموشِ خانواده می‌شود تا به جمع مهمانان بپیوندد، ننه رضا که همه دل‌مشغولی روزانه‌اش مراجعت پیاده به توالت عمومی محله و بازگشت به خانه است تا به این ترتیب تمام ساعات یک روز را سپری کند، ولد که تمام جوانی‌اش را روی رود کارون خوابیده و جایی جز آن‌جا برای زندگی ندارد، لاوی و گوهر که هر روز با یک بیوک اسکای لارک شکلاتی پنچر خیابان‌های جدید مشهد را زیر پا می‌گذرانند؛ این‌ها بخشی از آدم‌های این مجموعه‌اند.

همچنین کیارنگ علایی در بخشی از مقدمه کتاب نوشته است: «همیشه فکر کرده‌ام غایت چیزها چیست؟ لغزیدن در روح آدم‌ها؟ یا تخیل کردن زیستِ آن‌ها وقتی دچار غیاب شده‌اند. یک بار که برای خودکار روی میز بانک که جوهرش تمام شده بود و افتاده بود گوشه میز و دیگر خریداری نداشت، گریستم، تازه آن‌جا یادم افتاد که همه ما در شکم ماهی گیر افتاده‌ایم و تنها عده کمی می‌توانند پدر ژپتو شوند و از ته آن سیاهی بیایند بیرون. پدر ژپتو غایت پدرهای دنیاست؛ انسان کامل، هنرمندی در انزوا و گم‌نامی کامل، کسی که تا سر حد ممکن در بازیگوشی‌ها و بوالهوسی‌های معشوق تنبیه شد و باز او را پذیرفت. رازی در پدر ژپتو است، رازی که عمق آن به اندازه نیکو داشتن صبر است؛ کنترل عاقلانه نفس در مقابل بی‌تابی و بازیگوشی مداومی که خاطر پریشان ما در مقابل هر رنج به ما دیکته می‌کند. وقتی دنیا جایی پشت تخیلات ما باشد، دیگر هیچ تفاوتی نیست میان دقیقه‌ها خیره شدن به یک لیوان، روی میز خاک گرفته‌ای در پایین خیابان مشهد یا تماشای آبشار نیاگارا در مرز کانادا و آمریکا، و فرقی ندارد زیر آسمان کجا بودن. شهود در کوچه‌های درکه و خیابان شانزلیزه به یک میزان قابل دریافت است، همان‌طور که قایق‌سواری روی تالاب روستای صراخیه خوزستان یا تالاب‌های ونیز به ما ادراکی یکسان از زندگی می‌دهد.»

این هجدهمین کتاب کیارنگ علایی در حوزه ادبیات داستانی، عکاسی و ترجمه است. او عضو هیات علمی گروه عکاسی موسسسه آموزش عالی اقبال لاهوری مشهد است و برنده جوایزی از جشنواره‌های بین‌المللی شده است.

منبع: ایسنا

مرتبط:

معرفی کتاب پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی

معرفی کتاب چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی