آشنایی با چارلز داروین و جملات آموزنده اش

چارلز داروین یکی از افراد موفق دنیا است که بسیاری از مردم جهان آن را قبول دارند بد نیست شما نیز با نظریه های و جملات آموزنده او برای موفقیت آشنا شوید.

چارلز رابرت داروین (Charles Robert Darwin) در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ (۲۳ بهمن ۱۱۸۷ شمسی) از خانواده ای ثروتمند در شهر شروزبری شهرستان شروپ شر انگلستان دیده به جهان گشود. وی پنجمین فرزند از ۶ فرزند خانواده بود. شجره نامه ی او یک ریشه ی علمی را شامل می شود. پدرش دکتر رابرت داروین یک پزشک بود. پدربزرگش دکتر اراسموس داروین نیز یک گیاه شناس مشهور بود. مادرش سوزانا وِجوود داروین هنگامی که چارلز ۸ سال سن داشت درگذشت.

چارلز رابرت داروین در سال ۱۸۳۱ ماجراجویی و سفر ۵ ساله ای را با کشتی اچ ام اس بیگل متعلق به نیروی دریایی بریتانیا تجربه کرد. پس از تحقیقات بی شمار بر روی گونه های حیوانات بالأخره در سال ۱۸۵۹ کتابی را تحت عنوان خاستگاه گونه ها منتشر نمود.

او نوهٔ دو شخصیت مهم مدافع لغو برده داری، از طرف پدرش اراسموس داروین و از طرف مادرش جوزایا وجوود بود.

هر دو خانواده تا حد زیادی مسیحی یونیتارین بودند، گرچه وِجوُودها در بین خود انگلیکان ها را پذیرفته بودند. رابرت داروین، که خود نسبتاً آزاد اندیش بود، فرزندش چارلز را در نوامبر ۱۸۰۹ برای غسل تعمید به کلیسای سنت چادانگلیکان، شورشبری برد، اما چارلز و خواهران و برادرانش با مادرشان به کلیسای یونیتارین می رفتند.

چارلز هشت ساله پیش از سال ۱۸۱۷ و پیوستن به مدرسه روزانه  ای که توسط واعظ کلیسایش اداره می شد، به تاریخ طبیعی و جمع آوری مطالبی در مورد آن علاقه داشت. ژوئیه همان سال مادرش درگذشت. از سپتامبر ۱۸۱۸ او به برادر بزرگترش اراسموس در مدرسه شبانه روزی انگلیکن شروزبری در شهر همسایه پیوست.

در اکتبر ۱۸۲۵ پس از صرف یک سال کارآموزی در کنار پدرش به همراه برادرش اراسموس برای تحصیل به دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه ادینبرو رفت (که در آن زمان بهترین دانشکده پزشکی انگلستان بود). اما خشونت عملیات جراحی باعث شد که آموختن پزشکی را رها کند و در عوض نزد یک بردهٔ سیاهپوستِ آزاد شده به نام جان ادمونستن که چارلز واترتن را در جنگل های بارانی آمریکای جنوبی همراهی کرده بود، در مدت تقریباً ۴۰ جلسهٔ روزانهٔ یک ساعته تاکسیدرمی بیاموزد.

چارلز داروین

در دومین سال حضور در دانشگاه چارلز به جامعه پلینیان، یک گروه دانشجویی تاریخ طبیعی پیوست. در این گروه دانشجویان رادیکال دموکرات با دیدگاه های ماتریالیستی، مفاهیم مذهبی رایج از علم را به چالش می ‌کشیدند. داروین به رابرت ادموند گرانت در پژوهش هایش در کالبدشناسی و چرخهٔ زندگی بی مهرگان دریایی در خور فورث کمک کرد.

چارلز رابرت داروین در ۲۷ مارس ۱۸۲۷ کشفیات خودش را در مورد اینکه تخم های سیاه یافت شده در پوستهٔ صدف چروک تخم های زالوی اسکیت بودند در پلینیان ارائه کرد. روزی گرانت ایده‌های تکاملی لامارک را ستایش کرد. داروین از جسارت گرانت شگفت زده شد، اما به تازگی ایده های مشابهی در مجله های پدر بزرگش اراسموس خوانده بود. داروین از درس تاریخ طبیعی که رابرت جیم‌سان ارائه می داد خسته شد. درس زمین شناسی جیم‌سان شامل بحث بین نپتونیسم و پلوتونیسم بود. داروین طبقه بندی گیاهان را یادگرفت و به کلکسیون موزه دانشگاه – که در آن زمان یکی از بزرگترین موزه های اروپا بود – کمک می کرد.

انصراف داروین از تحصیل پزشکی پدرش را ناراحت کرد و او با قاطعیت چارلز را به کالج مسیح دانشگاه کمبریج فرستاد تا به عنوان اولین گام برای کشیش انگلیکن محلی شدن لیسانس بگیرد. چون داروین در امتحان پایانی فاقد صلاحیت لازم تشخیص داده شد، در ماه ژانویه ۱۸۲۸ به دورهٔ عادی پیوست.

او سوارکاری و تیراندازی را به مطالعه ترجیح می داد. پسرعمویش ویلیام داروین فاکس او را به عنوان عاشق دیوانه و مشهور جمع آوری سوسک معرفی کرد؛ داروین این کار را مشتاقانه دنبال می کرد، تعدادی از یافته های او در کتاب نقاشی هایی از حشرات بریتانیا اثر جیمز فرانسیس استفنز چاپ شد.

داروین دوست نزدیک و دنباله رو پروفسور گیاه شناسی جان استیونز هنسلو شد و با دیگر روحانیون طبیعت گرای برجسته ملاقات کرد. این روحانیون کار علمی را به عنوان الهیات طبیعی مذهبی می پنداشتند. داروین برای دانشجویان به عنوان «مردی که با هنسلو قدم می‌زند» شناخته شد.

داروین زمان نزدیک شدن امتحانات خود را وقف مطالعه کرد و زبان و منطق کتاب «اثبات مسیحیت» نوشتهٔ ویلیام پیلی (چاپ ۱۷۹۴) او را خشنود ساخت. داروین در امتحانات پایانی اش در ژانویهٔ ۱۸۳۱ عملکرد خوبی داشت و در بین ۱۷۸ داوطلب دوره عادی نفر دهم شد.

داروین مجبور بود تا ژوئن ۱۸۳۱ در کمبریج بماند. او کتاب الهیات طبیعی و یا مدارک وجود خدا و صفات او نوشتهٔ ویلیام پیلی را مطالعه کرد (که اولین بار در سال ۱۸۰۲ چاپ شده بود)، و موجب بحث در مورد طرحی الهی در طبیعت شد و توضیح می داد که سازگاری عمل خداوند از طریق قوانین طبیعی است.

او کتاب جدید جان هرشل مباحثی مقدماتی در مورد مطالعهٔ فلسفه طبیعی (۱۸۳۱) را خواند. این کتاب بالاترین هدف فلسفه طبیعی را درک چنین قوانینی از طریق استقرا و برپایه مشاهده توصیف می کرد. داروین کتاب روایت شخصی سفرهای علمی الکساندر فون هومبولت بین سال ۱۷۹۹ تا ۱۸۰۴ را هم خواند.

داروین با «اشتیاقی سوزان» از هومبولت الهام گرفته و برای دیدن تنریف به همراه تعدادی از همکلاسی هایش و پس از فارغ التحصیلی و مطالعهٔ تاریخ طبیعی در مناطق گرمسیری برنامه ریزی کرد. برای آمادگی در درس زمین شناسی آدام سجویک شرکت کرد و سپس در ۴ اوت به همراه او به مسافرت دو هفته ای رفت تا از چینه های ولز نقشه برداری کنند.

چارلز داروین

داروین جزء کسانی است که طیف وسیعی از انسان ها در حوزه های مختلف او را قبول دارند. به همین دلیل در این بخش از موفقیت چند مورد از جملات آموزنده او را برای شما جمع آوری کرده ایم.

 

چارلز داروین

۱٫ کسی که یک ساعت از عمرش را تلف کند، یعنی به ارزش زندگی پی نبرده است.

۲٫ حیوانات نیز مانند ما حق زندگی دارند، آن ها شادی و رنج و خوشبختی و شوربختی را احساس می کنند، اما ما نمی خواهیم خودمان را با آن ها برابر بدانیم.

۳٫ جهل و نادانی بیشتر از دانایی موجب اعتماد به نفس می شود ، افراد زیادی هستند که اطلاعات کمی دارند اما همیشه به خودشان مغرور هستند و هیچ کس نمی تواند جلودار آن ها باشد.

۴٫ مردان بیشتر دوست دارند که در زندگی قدرت خود را نشان دهند تا این که به اصل حیات پی ببرند.

۵٫ لازمه شعور، تفکر بر اساس عقل و منطق است.

۶٫ دوستی های انسان، یکی از بهترین معیارهای اندازه گیری ارزش اوست.

۷٫ از نظر من هر تفاوت ولو کوچک، بسیار مهم و کاربردی است و می توان آن را جز موهبت های طبیعت دانست که زندگی را زیباتر خواهد کرد.

۸٫ در طول زندگی بشر، افرادی که یاد گرفتند با یکدیگر همکاری کنند، همیشه بیشترین تاثیر را روی هم داشته اند.

۹٫ برای از بین بردن یک اشتباه، گاهی اوقات بهتر است که به دنبال حقیقت بگردیم.

۱۰٫ موفق کسی است که می تواند فعالیت های خود در گذشته و انگیزه هایش را به دیگران نشان دهد اما برایش فرقی ندارد که مورد تایید دیگران قرار بگیرد یا خیر.

۱۱٫ جوهر و ماهیت غریزه این است که به طور مستقل از طریق دلیل و منطق دنبال می شود.

۱۲٫ اگر هر کس به غیر از خودش به چیز دیگری میل داشته باشد، یعنی نفرین شده است.

۱۳٫ اگر با یک دیدگاه معمولی به این فکر کنیم که وجود و خلقت ما به چیزی وابسته نیست، یعنی هیچ توضیح علمی در ما موثر نخواهد بود.

۱۴٫ می توانیم ببینیم که ماهواره ها، سیاره ها، خورشید ، جهان و هر چیزی که در اطرافمان است، دقیقاً طبق قانون رفتار می کنند اما گاهی اوقات کوچکترین حشره ها به گونه ای رفتار می کنند که انگار تحت نظر هیچ قانونی نیستند.

۱۵٫ فردی که فقط به دنبال علم است و هیچ آرزو و محبتی را در درون خود احساس نمی کند قلبش مانند سنگ است.

۱۶٫ زمانی که اطرافمان پر از کودک باشد، دیگر به آینده فکر نمی کنیم و در زمان حال زندگی می کنیم و از آن لذت خواهیم برد.

۱۷٫ حذف خطا و اشتباه به اندازه یک خدمت و حتی گاهی بهتر از آن، باعث محکم شدن یک حقیقت جدید و یا یک واقعیت خواهد شد.

۱۸٫ همیشه قوی ترین و باهوش ترین گونه ها نیستند که بقا دارند، بلکه موجوداتی که با تغییرات سازگار هستند، باقی می مانند.

۱۹٫ همه انسان ها در زندگی قدرت های خارق العاده ای دارند که گاهی اوقات این قدرت در جسم آن ها ظاهر می شود و گاهی اوقات در ذهنشان.

۲۰٫ حتی گاهی اوقات یک میمون می تواند قدرت و هوشمندی چند برابر نسبت به یک انسان داشته باشد.

۲۱٫ من تقریبا شبیه به یک ماشین عمل می کنم زیرا حقایق را در نظر می گیرم و از طریق آن یک نتیجه گیری انجام می دهم.

۲۲٫ بیچاره گی ما از طریق طبیعت ایجاد نشده است، بلکه همه این اتفاقات به خودمان بستگی دارد و خودمان عامل آن ها هستیم.

۲۳٫ اگر فرصت داشتم که دوباره زندگی می کردم، حتماً به خواندن شعر و گوش دادن به موسیقی حداقل یکبار در هفته می پرداختم.

۲۴٫ در همه مخلوقات، عشق یک ویژگی بارز است.

۲۵٫ نباید در زیر تخت به دنبال هیولا ها بگردیم. بلکه هیولا های اصلی در درون خود ما هستند.

۲۶٫ هرگز نباید کورکورانه مسیر دیگران را دنبال کنیم.

۲۷٫ هوشمندی بر پایه این است که تا چه مقدار می توانیم نیازهای خود برای زنده ماندن را با بهره وری بیشتر برطرف کنیم.

۲۸٫ سرخ شدن یکی از عجیب ترین و بیش ترین حالات ابراز احساسات در انسان ها است.

۲۹٫ حیوانات در کنار عشق و همدلی، ویژگی های دیگر خود را از طریق غریزه اجتماعی نشان می دهند که به آن اخلاق گرایی گفته می شود.

۳۰٫ انسان ها فقط به دلیل خوبی هایشان انتخاب می شوند، طبیعت نیز در این مسیر فقط نقش هدایت کننده دارد.

۳۱٫ قدرت واقعی این است که همیشه در زندگی و تصمیم هایمان ثابت قدم باشیم.

۳۲٫ یک قانون کلی برای پیشرفت همه افراد این است چیزی که داریم را افزایش دهیم، برای مسائل مختلف تفاوت قائل باشیم و با بیشترین قدرت زندگی کنیم.