روایتی طنزآلود از دختری که بمب اتم می‌سازد

کتاب «بی‌سوادی که حساب و کتاب سرش می‌شد» نوشته یوناس یوناسن روزنامه‌نگار و نویسنده سوئدی است که در آن ماجرای دختری اهل آفریقای جنوبی را روایت می‌کند که در دورانِ آپارتاید طی ماجرایی یاد می‌گیرد بمب اتم بسازد. این رمان با مهاجرت دختر به سوئد ادامه پیدا می‌کند و اتفاقات عجیبی در بستر ماجرا اتفاق می‌افتد که در کنار جنبه تاریخی، بسیار طنزآلود است.

یوناسن با بهره‌گیری از آدم‌ها و ماجراهای تاریخی، فضاسازی‌هایی ایجاد می‌کند که تناقض‌های رفتاری و جنون روایی داستان سبب شکل‌گیری نوع جدیدی از طنز شده و به نوعی او سبک ویژه‌ای از ادبیات طنز را به خود اختصاص داده است. یوناسن در واقع با در هم آمیختن شوخی و جدیت بیان متفاوت و جذابی دارد که مخاطبان زیادی را جذب می‌کند.

نخستین اثر یوناسن تحت عنوان «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و فرار کرد» منتشر شده و به شهرت چشمگیری رسید. رمان دوم او نیز با نام «دختری که پادشاه سوئد را نجات داد» بسیار پرفروش بود و در سومین رمان خود نیز سبک و شیوه بیان رمان‌های قبل را حفظ کرده است. رمان «بی‌سوادی که حساب و کتاب سرش می‌شد» نیز به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است.

این رمان سرشار از خرده‌روایت‌های طنزآلود است به عنوان مثال خرده‌روایت‌هایی مانند کمونیستی که زیر مجسمه لنین له می‌شود، نیروهای پلیسی که در درگیری با یک انبار بالش خالی تلفات می‌دهند، مردی که تمام عمرش برای نابودی سلطنت در سوئد نقشه می‌کشد و دو جاسوس اسرائیلی که دست‌آویز یک اشتباه پستی قرار گرفته‌اند و اشتباهی که بمبی مخفی را به جای چند کیلو گوشت خشک به سوئد می‌فرستد، از جمله آن‌ها به شمار می‌رود.

در بخشی از این کتاب آمده است:

«در واقع قرعه‏ شانس، نصیب کارگران تخلیه‏ چاه بزرگ‏‌ترین ناحیه‏ فقیر نشین آفریقای جنوبی شده بود. آن‏‌ها هم صاحب شغل بودند و هم سقفی بالای سرشان داشتند. با این وجود، طبق آمار هیچ آینده‌ای نداشتند.

رئیس تازه‌منصوب‌شده‌ تخلیه‌ چاه بخش B سووتو، هرگز پا به مدرسه نگذاشته بود. از طرفی به این دلیل که مادرش مسائل دیگری را در اولویت قرار داده بود و از طرف دیگر به این دلیل که این دختر در آفریقای جنوبی به دنیا آمده بود، آن هم در اوایل دهه‌ شصت که قدرتمداران عالم سیاست معتقد بودند که کودکانی از جنس نومبکو اصلاً به حساب نمی‌آیند. نخست‌وزیر آن زمان به خاطر طرح این سؤال نغز، شهره‌ خاص‌وعام بود. اصلاً چرا سیاه‌پوستان باید به مدرسه بروند، وقتی که به‌هرحال برای حمل چوب و آب خلق شده‌اند؟ ولی او اشتباه می‌کرد، چون نومبکو نه چوب حمل می‌کرد و نه آب، بلکه مدفوع. با این وجود، هیچ نشانی دال بر این نبود که چنین دختر ظریف و نحیفی روزی با پادشاهان و رؤسای جمهور نشست‌وبرخاست کند. یا دنیایی را در ترس و وحشت نگه دارد یا جهت‌گیری سیاست جهانی را تحت‌تأثیر قرار دهد. اگر آنی نبود که بود، ولی او همان بود».

منبع: ایسنا

مرتبط:

چگونه یک کتاب خوب را تشخیص دهیم؟