معرفی کتاب فعلا خوبم
«فعلا خوبم» نوشته گری دی. اشمیت(-۱۹۵۷) نویسنده آمریکایی داستانهای کودکان و نوجوانان است. «فعلا خوبم» در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این کتاب در لیست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار داشت.
داگلاس پسر ۱۴ سالهای است که در سال ۱۹۶۸، در زمان جنگ ویتنام جایی در نیویورک زندگی میکند. پدر داگ با رییسش مشاجره میکند و از کارش اخراج میشود، در نتیجه داگلاس و خانوادهاش به جای دیگری در نیویورک نقل مکان میکنند. فضای جدید برای داگلاس، ماجراهای جدیدی به همراه میآورد.
او در مدرسه جدیدش آغاز به یادگیری نقاشی میکند، به عنوان پیک کار میکند و به دلایل مختلفی مورد در مدرسه مورد تمسخر قرار میگیرد. مادر خانواده برای پسرک ارزش قائل است ولی دو برادر و پدر خانواده او را تحقیر میکنند. پدری مست و رفیقباز که در جایی از قصه روی کمر پسرک کلمه «بچهننه» را خالکوبی میکند ? و همین موضوع در زندگی پسرک مؤثر است و او را منزوی کرده و باعث تحقیرش در جمع همکلاسیهایش میشود.
یکی از برادرها در جنگ ویتنام شرکت کرده و بدون پا برمیگردد و برادر دیگرش هم به خاطر الواطیهایش مظنون اصلی دزدیهای شهر کوچکشان قرار میگیرد و این موارد هم در تنشهایی که داگلاس در مدرسه دارد مؤثر است.
نقطه اوج داستان توسط کتابداری رقم میخورد که استعداد نقاشی داگلاس را کشف و شکوفا میکند و همچنین معلمی که ناتوانی داگلاس در خواندن را متوجه میشود. در طرحی که معلم زبان انگلیسی (به عنوان سوادآموزی) طراحی میکند از داگلاس به عنوان سوژه آموزشی استفاده میکند تا ضمن حفظ کرامت او بتواند توانایی خواندن را در او تقویت کند.
همین اعتمادهای کوچک اطرافیان و تأییدهای آنان باعث میشود تا مسیر زندگی داگلاس و خانوادهاش تغییر کند ?
«فعلا خوبم» روایت قرار گرفتن این پسر چهارده ساله در وضعیت سخت اما واقعی دوران جنگ ویتنام است.
نام نویسنده: گری دی اشمیت
ناشر: پیدایش
مترجم: آرزو احمی
گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
این آمار دو هفتهٔ آخر ماه اکتبر است:
سه تا دعوا توی راهروی طبقهٔ پایین. بدون برد. یک باخت. دو مساوی. آقای فریس جدایمان کرد.
یک دعوا توی کلاس آقای مکالروی با قوم بربر. یک مساوی. آقای مکالروی جدایمان کرد.
دو دعوا توی راهروی طبقهٔ بالا، بدون برد. یک باخت. یک مساوی. آقای فریس جدایمان کرد.
دو دعوا توی رختکن سالن ورزش. دو مساوی. اُتیس باتم در هر دو دعوا جدایمان کرد، چون معلوم نبود آقای مثلاً مربی ورزش کجاست.
یک دعوا سر دوی صحرایی کلاس ورزش. یک باخت.
یک دعوا توی دستشویی پسرها. یک مساوی. جیمز راسل جدایمان کرد.
دو دعوا بین مدرسه و آشغالدونی. بدون برد. دو شکست. اما نزدیک بود ببرم.
دو تا برخورد نزدیک به دعوا. نتایج احتمالی: هشت برد، چهار باخت. باور نمیکنید؟ که چی؟ که چی؟
پنج روز جریمه بعد از مدرسه.
دو تهدید به اخراج از مدرسه، چون من بودم که دعواهای رختکن کلاس ورزش را شروع کردم.
در بخش دیگری از کتاب می خوانیم:
«این تنها چیزی بود که به من رسیده بود و قبلا مال یکی دیگر از اعضای خانوادهی سوییتک نبود. چهار ماه و نیم قایمش کردم. بعد برادر احمقم از وجود کلاه باخبر شد. شب که خواب بودم آمد توی اتاق و دستم را چنان پیچاند که از شدت درد حتی نمیتوانستم داد بزنم و گفت میخواهم دستم را بشکند یا کلاه بیسبال جو پپیتون را میدهم به او. تصمیم من این بود که دستم را بشکند. او هم زانویش را گذاشت وسط کمرم و پرسید میخواهم بعد از دستم کمرم را هم بشکند یا نه، این شد که گفتم کلاه جو پپیتون توی زیرزمین، زیر کورهی نفتی است.»
داستان این کتاب سرشار از کمدی و تراژدی است. گری. دی. اشمیت به خاطر نوشتن این کتاب برندهی چندین جایزه (جایزهی کتاب برجسته در بخش کتاب کودکان ۲۰۱۲، جایزهی ادیسه برای تولید کتاب صوتی ۲۰۱۲) شده است. متن کتاب جذاب و روان است و تا انتها از خواندنش دست نخواهید کشید.
مرتبط: