معرفی کتاب خطای ستارگان بخت ما
داستان خطای بخت ستارگان ما داستانی سراسر عاشقانه است، داستانی که بعد از خواندن تنها یک صفحه از آن، دیگر نمیتوانید از خواندنش دست بکشید. جان گرین نویسندهی کتاب خطای بخت ستارگان ما داستان عشق بین هیزل گریس و آگوستوس واترز را بیان میکند. داستان عشق زوجی که در نبرد با سرطان با یکدیگر آشنا میشوند.
«خطای ستارگان بخت ما» که بهترین رمان سال به انتخاب مجله نیویورک تایمز و همچنین منتقدان این نشریه شده، رمانی خواندنی از زندگی و مرگ جوانانی است که تا دم مرگ زندگی می کنند و پرسش های آنان در چرخه ای مداوم تکرار می شود: من هم می توانم عاشق شوم؟ بعد از مرگم، کسی از من یاد می کند؟ می توانم اثری از خود به جا بگذارم؟
نام نویسنده: جان گرین
ناشر: پیدایش
تصویرسازی: میلاد بابانژاد – الهه مرادی
گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا
درباره ی نویسنده کتاب خطای ستارگان بخت ما:
جان گرین (John Green) نویسنده و ویدئوبلاگر آمریکایی است که در سال ۲۰۰۶ برندهی جایزهی پرینتز شد. او در فهرست «صد نفر از تاثیرگذارترین انسانهای دنیا» مجلهی تایمز قرار دارد. گرین علاوه بر اینکه نویسندهی تاثیرگذاری در قرنبیست ویکم است، ویدئوبلاگر موفقی هم در دنیای مجازی است. جان و برادرش هانک تاکنون یازده سری برنامهی آموزشی درست کردهاند که یکی از آنها کانال مجازی مخصوص آموزش ادبیات، تاریخ و علم است.
اولین کتاب جان گرین، «در جستوجوی آلاسکا» نام دارد. او این کتاب را در سال ۲۰۰۵ نوشت و «فاطمه جاپیک» آن را به زمان فارسی ترجمه کرده است. دومین کتاب جان گرین رمانی به نام «بگذار برف ببارد» بود. گرین این رمان را به همراه دو نویسندهی دیگر نوشت. این کتاب مجموعهای از داستانهای مربوط به کریسمس بود که متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. رمان «شهرهای کاغذی» سومین رمان جان گرین است که سال ۲۰۰۸ در رتبهی پنجم پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار گرفت.
در آگوست سال ۲۰۰۹، جان گرین اعلام کرد که نام رمان جدیدش «پایان» خواهد بود، همین رمان بود که بعد از چند ماه نامش به خطای بخت ستارگان ما تغییر کرد. این کتاب که قرار بود در ژانویهی ۲۰۱۲ منتشر شود، در اثر حادثهای نه روز زودتر برای کسانی که این کتاب را پیش سفارش داده بودند ارسال شد. جان گرین هنگام وقوع این حادثه از خوانندگانش خواست یا کتاب را تا روز انتشار عمومیاش نخوانند و یا اگر خواندند داستان کتاب را آشکار نکنند. خوانندگان هم به این درخواست نویسنده پاسخ مثبت دادند و داستان کتاب را تا روز انتشارش لو ندادند.
جدیدترین اثر جان گرین لاکپشت رو لاکپشت (Turtles All The Way Down) نام دارد. این کتاب سال ۲۰۱۷ چاپ شد و از نگاه جان گرین شخصیترین رمان اوست. داستان کتاب دربارهی دختری است که مبتلا به بیماری وسواس فکری است. جان گرین که خودش قربانی این بیماری است در مصاحبهای دربارهی این کتاب میگوید: « نوشتن این کتاب خیلی سخت بود، اما من توانستم تا آخرش بنویسم. سعی کردم تمام تجربیاتم از بیماری وسواس فکری را در کتابم بیاورم.» دو مترجم این اثر جان گرین را به فارسی برگرداندهاند، «فاطمه جابیک »که ترجمه اش را انتشارات میلکان منتشر کرده است و دومین ترجمه از «امیرمحمد جوادی» است، این ترجمه را نشر مجید چاپ کرده است. نسخهی الکترونیکی کتاب «لاکپشت رو لاکپشت» اثر جان گرین با ترجمه امیرمحمد جوادی در سایت فیدیبو برای دانلود موجود است.
آیا این داستان «خطای بخت ستارگان ما» واقعی است؟
جان گرین، نویسندهی خطای بخت ستارگان ما، در مصاحبهای میگوید که تمام شخصیتهای داستانش خیالی هستند و هیچکدام از آنها در واقعیت وجود ندارند. اگرچه که او داستان کتابش را از دختری به نام «استر گریس ارل» الهام گرفته است. میتوان گفت شخصیت هیزل گریس در فیلم حداقل از لحاظ ظاهری خیلی شبیه به استر ارل است. استر ارل یک نویسنده و بلاگر آمریگایی بود که از دوازده سالگی با سرطان تیروئید دست و پنجه نرم میکرد و در نهایت در سال ۲۰۱۰ در جنگ با سرطان شکست خورد.
جان گرین در مصاحبهای درباره استر میگوید:« ما توی یکی از کنفرانسهای هری پاتر در سال ۲۰۰۹ همدیگر را دیدیم. وقتی وارد سالن شدم، همه گروه گروه گپ میزدند و شلوغ میکردند . من گوشهای ایستاده بودم و آن دختر هم همینطور. برای همین شروع کردیم به حرف زدن و حسابی دوست شدیم.»
گزیده ای از کتاب خطای ستارگان بخت ما:
تکه کاغذ تا شدهام را باز کردم:« اسم من هزل گریس است. آگوستوس واترز عشق بزرگ زندگی من بود که طالعمان روی ستارگان بختمان نوشته شده بود. عشق ما یک افسانهی عاشقانه بود و من حتی نمیتوانم بدون اشک ریختن، در مورد آن صحبت کنم. گاس میداند. من داستان عاشقمان را برایتان تعریف نمیکنم چون مثل تمام داستانهای عاشقانهی واقعی، این داستان هم باید با ما بمیرد…. نمیتوانم از عشقمان به شما بگویم بنابراین از ریاضی برایتان میگویم. من ریاضیدان نیستم اما میدانم که بین عدد صفر و یک، بی نهایت عدد وجود دارد. عدد ۰٫۱ عدد ۰٫۱۲ و ۰٫۱۱۲ و بی نهایت عدد دیگر. البته که بین صفر و دو، بی نهایت بزرگتری هست یا بیشتر از آن، بین صفر و یک میلیون. نویسندهای که قبلا دوستش داشتیم این را به ما یاد داد. روزهایی هست، روزهای زیادی که از اندازهی مجموعهی بی نهایت خودم متنفر میشوم. دلم اعداد بیشتری میخواست. اما گاس، عشق زندگی من، هرچه بگویم بازهم برای قدردانی به خاطر این بی نهایت کوچکمان کافی نیست. من آن را با دنیا عوض نخواهم کرد. تو، بین اعداد این روزها، به من همیشهای را هدیه دادی و من از تو ممنونم.»
در بخش دیگری از کتاب خطای ستارگان بخت ما می خوانیم:
میدانم یک پسر ده سالهی عادی نیستم. خب، البته کارهایم عادی ومعمولیاند. بستنی میخورم. دوچرخه سواری میکنم. توپ بازی میکنم و یک ایکس باکس (۲) دارم. ظاهرا این جور کارها باید از من بچهای عادی بسازند؛ به خصوص که از نظر شخصیتی هم شبیه بچه های عادی هستم. با وجود این، میدانم که هیچ بچهی عادیای باعث نمیشود که سایر بچههای عادی توی زمین بازی، به محض دیدنش جیغ بکشند و فرار کنند. می دانم که هیچ بچهی عادیای، هرجا که پا می گذارد، سایر بچه های عادی چهارچشمی به او خیره نمیشوند.
اگر یک چراغ جادو گیر میآوردم که می توانست فقط یک آرزویم را برآورده کند، آرزو میکردم قیافهای عادی داشته باشم، تا دیگر هیچ کس به من زل نزند! آرزو میکردم بتوانم توی خیابان راه بروم، بی آنکه مردم با دیدنم روی شان را برگردانند!
به هرحال، فکر میکنم من فقط به این دلیل عادی نیستم که هیچ کس مرا عادی نمیبیند. ولی حالا دیگر کم وبیش به این چیزها عادت کردهام. یاد گرفتهام وانمود کنم که نمیبینم مردم با دیدنم چه قیافههایی می گیرند. حالا دیگر همه مان، من، مامان، بابام و خواهرم، ویا(۳)، خیلی خوب با این رفتارها کنار میآییم.
خب… بهتر است بگویم، جز ويا! چون او هنوز که هنوز است، نمی تواند بیخیال برخورد دیگران شود و هروقت رفتار بی ادبانهای می بیند، واقعا جوش میآورد. مثلا یک بار در زمین بازی، چندتا بچهی بزرگتر از من، سروصدا راه انداختند. من حتی نمیدانم سرو صدای شان سر چه چیزی بود؛ چون اصلا چیزی نشنیدم. ولی ویا شنید و درجا، سرشان هوار کشید! خب دیگر، ویا این طوری است و من این طوری نیستم.
اینکه چطور و چگونه آگوست دوستی و رفاقت همکلاسیهایش را جلب کرد، بر انزوا و طردشدگیاش چیره شد و به نوجوانی عادی و موفق تبدیل شد، ماجراهایی آموزنده و هیجانانگیز دارد که در این رمان میتوانید بخوانید.
اگر در بین اطرافیان خود بچهای را میشناسید که به دلیل نقص عضو یا هرگونه تفاوت دیگری از جمع دوستان و هم سن و سالهایش کنارهگیری میکند یا ظاهرش بهگونهای است که بچهها او را در جمع خود نمیپذیرند با حرفهایشان تحقیرش میکنند، کتاب شگفتی را به آنها معرفی کنید.
درباره فیلم خطای بخت ستارگان ما
در خرداد ماه سال ۲۰۱۴، «جاش بون» کارگردان آمریکایی، همراه «مایکل وبر» فیلمنامهای بر اساس رمان خطای ستارگان بخت ما نوشت. این فیلم با فروش جهانی ۱۸٫۳ میلیون دلار برای هفتهها در فهرست پرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۱۴ قرار گرفت. در این فیلم ستارگانی مثل «شایلین وودلی» و «آنسل الگات» نقشآفرینی میکنند. موفقیت این فیلم در گیشه باعث شد «مایکل وبر» همراه «اسکات نوسداتر» یک سال بعد از موفقیت فیلم خطای بخت ستارگان ما، فیلمنامهی دیگری بر اساس کتاب «شهرهای کاغذی» جان گرین بنویسند که این فیلمنامه هم تبدیل به فیلم موفق و پرفروشی در گیشه شد.
فروش و موفقیت فیلمهای جان گرین به حدی بود که شرکت فاکس ۲۰۰۰ با او قرارداد انحصاری بست و اکنون این شرکت مسئول ساخت همهی فیلمهای آینده و احتمالی جان گرین است. موسیقی تیتراژ آخر این فیلم را «اد شیران» خوانندهی انگلیسی خواند که این قطعه هم به اثری ماندگار تبدیل شد.
سال ۲۰۱۴ کمپانی فاکس هندوستان اعلام کرد که میخواهد اقتباس جدیدی از کتاب خطای بخت ستارگان ما بسازد. نام این فیلم قلب بیپناه (Helpless Heart) است و فیلمبرداری آن سال ۲۰۱۸ آغاز شد، و تاریخ پخش آن را ماه نوامبر ۲۰۱۹ اعلام کردهاند.
مرتبط: