معرفی کتاب سالار مگس ها
رمان سالار مگسها نوشته ویلیام گلدینگ است؛ در برخی ترجمهها هم نام این رمان ارباب مگسها ذکر شده است. رمان سالار مگسها (یا ارباب مگسها) نخستین رمان ویلیام گلدینگ است که آن را در سال ۱۹۵۴ نوشته است. تاکنون سه فیلم سینمایی براساس رمان سالار مگسها ساخته شدهاند. ویلیام گلدینگ در این داستان به اهمیت وجود و پیروی از قانون در جوامع انسانی میپردازد و این نکته را ذکر میکند که «قانون بد، بهتر از بی قانونی است».
سالار مگسها داستانی نمادین و مهم است که در لیست کتابهای برتر دنیا به انتخاب ایندیپندنت و مجله تایم هم آمده. این کتاب ماجرای بچههایی است که سوار بر هواپیما قصد داشتند به یک اردو دانشآموزی روند اما هواپیمای آنها در یک جزیره متروکه سقوط میکند. در جمع آنها دیگر هیچ بزرگتری وجود ندارد و حالا خودشان باید همهی نیازهایشان را برطرف کنند. بعد از اینکه چم و خم رفع نیازهای اولیه مثل غذا را به دست آوردند، حالا تمایل به رهبری و حکومت بود که در بعضی از آنها به وجود آمد و اینجاست که ماجرای اصلی کتاب شروع میشود. این کتاب به خوبی روند به خشونت و آشوب کشیده شدن یک جمع ساده را نشان میدهد. به مرور معصومیت کودکانه جای خود را به خشونت و سلطهجویی میدهد و دوستی و مهربانی از این جمع کودکانه رخت برمیبندد. سرانجام هرج و مرج، درگیری و کشمکشهای بین پسربچهها موجب بروز فاجعه میشود و …
کتاب «سالار مگس ها» روایتگر روند شکلگیری رفتارهای غیرانسانی و نیز چگونگی تثبیت و توجیه این رفتارهاست. در کتاب «سالار مگسها» مرز اخلاق و بی اخلاقی به قدری باریک است که خواننده به ناگهان با داستانی مواجه میشود که پایانی بر بیگناهی و آغازی بر تاریکی قلب انسان است.
کتاب «سالار مگسها» همچنین در فهرست منتخب آثار گروه بررسی رمان شورای کتاب کودک نیز قرار گرفته است.
درباره ی نویسنده ی سالار مگس ها:
سر ویلیام جرالد گُلدینگ (۱۹۱۱ ـ ۱۹۹۳)، نویسنده، شاعر و نمایشنامهنویس بریتانیایی، در سال ۱۹۸۳ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. کتاب «سالار مگسها» مشهورترین اثر گلدینگ است. گلدینگ در سال ۱۹۸۰ نیز موفق به دریافت جایزه ادبی بوکر شد. با شروع جنگ جهانی دوم ویلیام گلدینگ به نیروی دریایی کشورش پیوست و از نزدیک با چهره واقعی جنگ روبهرو شد.
نام نویسنده: ویلیام جرالد گلدینگ
ناشر: ابر سفید
مترجم: ناهید شهبازی/حمیدرضا رفیعی
گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
رالف در سکوت به او نگاه میکرد. لحظهای تصویر افسون شگفتانگیزی که روزگاری این سواحل را پوشانده بود از ذهنش گذشت اما اکنون جزیره مثل چوبی خشک در آتش سوخته بود، سیمون مرده بود و جک … . رالف برای نخستین بار در جزیره خود را به دست غم تکاندهنده شدیدی که گویی تاروپود وجودش را میفشرد سپرد و صدای گریهاش در دود سیاه و در مقابل ویرانه سوزان جزیره بلند شد. بقیه بچهها هم تحت تاثیر احساسات او به گریه افتادند. هقهق گریهشان بلند بود و بدنشان میلرزید. در میان این بچهها رالف با بدنی کثیف، موهایی ژولیده و دماغی پر، بهخاطر فرجام معصومیت، سیاهدلی بشر و سقوط دوست واقعی و عاقل خود، خوکچه، زار زار میگریست.
اما نکات داستان سالار مگسها (یا ارباب مگسها) که از نظر من مهم بودهاند شامل موارد زیر هستند:
- داستان در قسمتهای پایانی خود، درونمایه تراژدیک میگیرد و میکوشد به خواننده این نکته را برساند که قانون بد، بهتر از بیقانونی است.
- تمامی جزئیات داستان اعم از حضور پسربچهها در جزیرهای ناشناخته، وجود موجودی مرموز، آب و هوای استوایی جزیره و … با مهارت و ظرافت خاصی در داستان مطرح شدهاند که این موراد به جذابیت داستان افزوده است.
- همانطور که مترجم کتاب، آقای حمیدرضا رفیعی در مقدمه کتاب ذکر کردهاند، شخصیتهای داستان نیز نمادین هستند؛ رالف نماد امید در زندگی، خوکه نماد انسان اندیشمند، جک نماد وحشیگری و خشونت و سیمون نیز قهرمان کیفی داستان است، کسی که حقیقت را میداند، اما توان بازگویی آن را ندارد.
- باز هم بنا به گفتهی مترجم کتاب، اشیاء هم در داستان سالار مگسها میتوانند نمادین باشند، مثلاً صدف نماد نظم و قانون در جامعه بچههاست؛ نمادی از اینکه بچهها میخواهند جامعه کوچک خود را از روی جامعه بزرگترها بسازند و این نشاندهندهی این است که سرنوشت این جمع نیز به همان بنبستی خواهد رسید که تمدن امروز رسیده است؛ یا آتش که نماد آگاهی و شعور انسانی است و نباید خاموش شود.
مرتبط: