معرفی آقای هنشاو عزیز
لی پسر سیزده ساله ای است که از کلاس دوم دبستان از طرفداران نویسندهای به نام بوید هنشاو است. هنگامی که آموزگار کلاس ششم از دانش آموزانش میخواهد که هر یک به نویسندهای نامه بنویسند لی، اقای هنشاو را انتخاب میکند و کلی سوال برای او میفرستد. اقای هنشاو نیز در پاسخ چند سوال برای او میفرستد. لی با پاسخ دادن به این سوالها به نوشتن علاقمند میشود و به توصیه آقای هنشاو عزیز در دفتری یادادشتهای روزانهاش را مینویسد. نوشتن به او کمک میکند که راه حلی برای مشکلاتش پیدا کند.
پدر و مادر لی به تازگی از هم جدا شده اند و او با مادرش زندگی میکند. او پدرش را که راننده کامیون است به ندرت میبیند و این مسئله او را بسیار رنج میدهد. لی در مدرسه هم با مشکل روبهرو است. او شاگرد جدید مدرسه است، دوستی ندارد و احساس میکند دیده نمیشود. از سوی دیگر کسی در مدرسه از غذای او میدزدد. او کمکم یاد میگیرد که گاهی میتواند شرایط را تغییر دهد و گاهی ناگزیر است که آن ها را بپذیرد و با آنها کنار بیاید.
«بورلی کلییری» زاده ی ۱۲ آوریل ۱۹۱۶، سالهاست برای کودکان و نوجوانان کتاب مینویسد. او در سال ۱۹۳۹ مدرک کارشناسی ارشد کتابداریاش را از دانشگاه واشنگتن گرفت و سالها به عنوان کتابدار در ارتباط مستقیم با نوجوانها و خانوادههایشان بود. این ارتباط بورلی را تشویق کرد تا داستانهایی برای کودک و نوجوان بنویسد. نوشتههای او جذاب و گیرا هستند و کودکان به خوبی با آنها ارتباط برقرار میکنند.
کتابهای کلییری به بیش از ۲۵ زبان مختلف ترجمه شدهاند که جوایز بسیاری را برای او به همراه داشته است. کتاب «آقای هنشاو عزیز» در سال ۱۹۸۴ مدال نیوبری را کسب کرد همچنین نشان افتخار نیوبری در ۱۹۷۸ به رامونا و پدرش و رامونا کویم بی هشت ساله در سال ۱۹۸۲ اعطا شد.
دو برگردان فارسی از کتاب«آقای هنشاو عزیز» در دسترس نوجوانها و دوستداران کتابهای نوجوان است. نشر افق این کتاب را با با ترجمهی پروین علیپور و نشر پیدایش با ترجمهی مژگان کلهر منتشر کرده اند.
نام نویسنده: بورلی کلییری، Beverly Cleary
ناشر: افق
مترجم: پروین علیپور
گروه سنی: ۱۲ سال به بالا, گروه سنی د, کتاب ۱۰ – ۱۲ سال, کتاب ۱۳ سال به بالا
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«آقای هنشاو عزیز خیالی،
هر وقت میخواهم به داستانی فکر کنم، شبیه نوشتههای یک نفر دیگر میشود، بیشتر وقتها هم شبیه کارهای شما میشود.
میخواهم به توصیهی شما عمل کنم و مثل خودم بنویسم، نه مثل یک نفر دیگر.
باز هم سعی میکنم، چون میخواهم با چاپ داستانم، نویسندهی جوانی بشوم که داستانش در نشریهای منتشر شده.
شاید بتوانم به داستانم فکر کنم چون منتظر تلفن پدرم.
وقتی شبها تنها هستم و مادرم سر کلاس پرستاریست، خیلی احساس بیکسی میکنم.
دیروز یکی تکهای از کیک عروسی را از بستهی ناهارم دزدید.
کیکی بود که کتی در جعبههای سفید کوچکی میگذارد تا مهمانها بعد از عروسی آن را به خانه ببرند.
وقتی آقای فریدلی دید باز هم اخم کردهام، گفت: «پس دزد ناهار باز هم حمله کرده!»
گفتم: «بله، تازه پدرم هم زنگ نزده.»
گفت: «فکر نکن این دور و بر تو تنها کسی هستی که پدرش فراموشش کرده.»
کتاب «آقای هنشاو عزیز» برندهی بیش از ده جایزهی معتبر است:
- مدال طلای نیوبری ۱۹۸۶
- جایزهی انجمن کتابداران آمریکا
- جایزهی کریستوفر
- جایزهی کتاب کودک ماساچوست
- و…
مرتبط: