چگونه زندگی مشترک بر فرزند پروری اثر میگذارد؟
کارشناس ارشد مرکز مشاوره معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان بوشهر گفت: بسیاری از والدین اعتقاد دارند، «اگر ما حامی فرزند خود باشیم دیگر اهمیتی ندارد که با یکدیگر رابطه خوبی داشته باشیم یا نه.» والدینی که این فلسفه را دارند اغلب فراموش میکنند که وقتی در سن رشد بودند کنار محبوبترین افراد زندگیشان یعنی پدر و مادری که با هم سازگار نبودند بر آنها چه گذشته است.
شهربانو بهروزیان اظهار کرد: آنها فراموش کردهاند که چگونه از نظر عاطفی آسیب دیدهاند و چگونه نبود امنیت بر اثر فقدان ثبات در زندگی مشترک والدینشان در وجود آنها نهادینه شده است. یا شاید در خانوادهای بسیار هماهنگ رشد کردهاند و به ندرت شاهد درگیری والدینشان بودند و تجربههای آسیبزای دست اول را حس نکردهاند.
وی ادامه داد: کامینگر و دیوید بیشترین کار را روی تاثیر درگیریهای زناشویی بر روند شکلگیری شخصیت کودک انجام دادهاند. آنها درگیریهای زناشویی را این طور تعریف میکنند: هر گونه رفتار کوچک یا بزرگ بین والدین که باعث نوعی اختلافنظر شود که این حالت میتواند منفی یا حتی مثبت باشد. براساس این تعریف درگیریها میتوانند سازنده یا مخرب باشند. اینکه چطور این درگیریها حل و فصل میشوند اثرات مختلفی روی فرزندان دارد. آنها نتیجه گرفتند درگیریهایی که حل و فصل میشوند ممکن است تاثیرات مثبتی روی بچهها داشته باشند.
کارشناس ارشد مرکز مشاوره معاونت اجتماعی فرماندهی انتظامی استان بوشهر افرود: بچهها در برابر تضادهای پدر و مادر حساساند. آنها پیامهای خاموش ما را در درون خود درونیسازی میکنند و اگر این تنشها به صورت مرتب تکرار شده و به طرز رضایتمندی حل نشوند، اثرات خود را بر کودکانمان نشان خواهند داد. اشتباهات ناشی از یکی از والدین یا هردوی آنها، اگر به سرعت ترمیم شوند اثرات منفی چندانی بر فرزندان نمیگذارند. اما زندگی با والدینی که درگیریهای حل نشده دارند به طور حتم بر فرزندان تاثیر خواهد گذاشت.
بهروزیان تصریح کرد: انواعی از بحثها که بیشترین اثرات منفی را بر کودکان دارد عبارتاند از: آنهایی که در مدت زمان طولانی حل نشده ماندهاند، درگیریهای شدید تکرار شونده و نزاعهایی که در آن یکی از والدین توسط دیگری به اطاعت وادار میشود. این درگیریها را تخریبگر نامیدند و حاوی پرخاشگری جسمی، خشونت کلامی و غیرکلامی است.
وی بیان کرد: یک زندگی مشترک ضعیف به روشهای مختلفی بر احساس خوب بودن کودکان اثر میگذارد و این اثرات با درگیری تخریبگر شروع میشود. ممکن است پرسیده شود، چگونه درگیری تخریبگر بر فرزند پروری ما اثر دارد؟ درگیری تخریبگر به طور مستقیم بر امنیت عاطفی کودک اثر میگذارد که این امنیت با اعتماد کودک به توانایی والدین جهت رفع نزاع و حفظ ثبات در خانواده رابطه تنگاتنگ دارد. در یک درگیری تخریبگر، کودکان در مورد حفظ امنیت عاطفی خود نگران میشوند، حتی ممکن است در درگیری وارد شوند و در نهایت از نظر عاطفی دلسرد شده و در تمام موارد، برداشت منفی از روابط والدین خود داشته باشند.
این مشاور اضافه کرد: درگیری تخریبگر به طور غیرمستقیم بر کیفیت رابطه والد-فرزند اثر میگذارد. بسیار شایع است والدینی که در نزاعهای زناشویی قرار میگیرند افسرده میشوند که این افسردگی در طول زمان بر کیفیت روابط آنها با دیگران اثر میگذارد. نزاع در زندگی مشترک، والدین را دلسرد میکند، بنابراین انرژی کافی برای مدیریت و نظارت کافی بر فرزندان را ندارند و نمیتوانند ارتباط موثر با فرزندان خود برقرار کنند. و همچنین قاطعیت کافی برای اجرای قوانین لازم برای فرزندان را نیز از دست میدهند. درگیری در زندگی مشترک همچنین بر کار گروهی والدین برای فرزند پروری اثر منفی دارد.
بهروزیان خاطرنشان کرد: وقتی کیفیت زندگی مشترک ما پایین میآید و الگوهایی از درگیریهای تخریب گر داریم، فرزندانمان را در خطر تجربه احساسات منفی قرار میدهیم. بسیاری از والدین به اشتباه فکر میکنند به علت اینکه تحت تاثیر درگیری والدینشان قرار نگرفتهاند، کودکانشان هم از آنها تاثیر نخواهند گرفت. این دیدگاه نمیتواند درست باشد زیرا ممکن است فرزندانشان مزاج حساستری نسبت به آنها داشته باشند و بنابراین نسبت به آن درگیری آسیبپذیرتر باشند. والدین باید این واقعیت را بدانند که روش برخورد آنها در درگیریها مهم است و رسیدن به یک راهحل رضایتبخش میزان آسیب وارده به فرزند را کاهش میدهد.
وی گفت: وقتی رابطه در زندگی مشترک در سطح مطلوبی باشد، پایه امنیتی کودک شکل میگیرد. مثل یک پل سالم، رابطه مثبت والدین در زندگی مشترک، از عملکرد مطلوب کودک در شرایط حساس حمایت کرده و روابط اطمینانبخش با دیگران را بارور میکند. وقتی درگیریهای زناشویی تخریبگر در زندگی مشترک به این پل آسیب میزند، ممکن است کودک را در پیشرفت خود در مسیر زندگی مردد کند و در نهایت منجر به نقص در رابطه با دیگران و حتی رابطه کودک با خودش شود.
این مشاور اظهار کرد: پس وقتی تنش بین والدین وجود دارد چه باید بکنیم؟ کامینگر و دیویس مصالحه و بخشش یکدیگر را به ما گوشزد میکنند، زیرا زمانی که درگبری به صورت رضایتبخش حل میشود سطح اضطراب کودکان کاهش مییابد. به این معنی که درگیریها بین مادران و پدران باید واقعا در سطح عاطفی حل شود، نه فقط در سطح استدلال و منطق. بچهها باید بدانند که والدینشان موضوعات را با روشهای سالمی حل و فصل میکنند، این آگاهی مزایای آشکاری هم برای بچهها و هم برای والدین دارد! به هر حال، اگر یکی از والدین در حین روند منطقی حل مسئله بر دیگری برتری نشان دهد و بچهها متوجه نوعی روش حل مسئله تسلیم-اجبار شوند، حس خواهند کرد که یکی از والدین پیروز شده است و این برای بچهها مطلوب نخواهد بود. حل مسئله بین والدین باید واقعی و کامل در سطح عاطفی مشکل انجام شود، نه به صورت تصنعی و مصلحتی. یا اینکه یکی از والدین همیشه تسلیم شود و دیگری همواره حرف خود را به کرسی بنشاند. بچهها تفاوت بین مصالحه واقعی و سطحی را میفهمند.
وقتی والدین مشکلاتشان را سازنده حل میکنند، الگویی سالم برای حل مسئله برای کودکان خود میشوند که یاد بگیرند چطور در آینده مشکلاتشان را حل کنند. از سوی دیگر، والدینی که با هم سازش ندارند، این پیام را به بچهها میدهند که استفاده از خصومت، پرخاش و قهر کردن راه حلهای قابل قبولی برای غلبه بر مشکلاتاند. در حالی که ما در ابتدا با آسیبهای سطحی روبرو هستیم در نهایت درگیریهای زناشویی باعث آسیب در تمام سطوح در بچهها میشود. این آسیبها عملکرد کودکان را در مدرسه کاهش میدهد و بر امنیت عاطفی و کیفیت روابط با همسالان کودک نیز تاثیر میگذارد. درگیریهای زناشویی همچنین خواب کودکان را مختل میکند و ناراحتیهای جسمی، افسردگی و اضطراب ایجاد میکند و باعث درونگرایی و نقش بازی کردن در کودک میشود.
منبع: ایسنا
مرتبط: