کودکیِ از دست رفته«همهچیزدان»
چرا والدین میخواهند خردسالان را «همهچیزدان» بار بیاورند
کودکیِ از دست رفته
کودکیِ از دست رفته طبق الگوی شناختی پیاژه، دو سال اول زندگی کودکان، دوران حسی – حرکتی محسوب میشود. دوره شش، هفتسالگی دوران ادراکی – حرکتی و بعد از آن دوران شناختی است که دوران پس از مدرسه است. در گذشته کودکان به این دلیل که در محیط غنی طبیعی رشد میکردند، به اصطلاح تجربه ادراکی قویتری داشتند و وقتی آموزش میدیدند، خیلی موفقتر و متفاوتتر از دیگران ظاهر میشدند. این مسأله رفتهرفته این تصور را ایجاد کرد که شاید آموزش مهمتر از تجربههای ادراکی – حرکتی باشد و چه بهتر است که آموزش را به سنین پایینتر از ٦ سال منتقل کنیم.
کودکیِ از دست رفته ظاهر آن تفاوتی با سایر مهدهای کودک ندارد؛ تابلویی آبیرنگ با آرم بهزیستی که خیال هر مادر و پدری را از فرستادن کودکشان به آن راحت میکند، اما همین که درِ مجموعه باز میشود، همهچیز شکل و شمایل متفاوتی به خود میگیرد. حیاط مجموعه با دو استخر بزرگ نمایان میشود؛ یکی مخصوص شنبازی گاه و بیگاه بچههاست و دیگری مخصوص آببازی. چند قدم جلوتر، فومهای پلاستیکیِ رنگی روی زمین چیده شده است. اولین نشانه ساختمان مهد کودک، تابلوهایی منقش به کلمات انگلیسی روی دیوارهای صورتی و سفید است؛ تابلوهایی کنار تصویر شازده کوچولوی قصه آنتوان دو سنت اگزوپری. «دورههای آموزشی و کلاسهای ما شامل ژیمناستیک، اصلاح حرکت، سفالگری و نقاشی است. در کنار تمام این آموزشها، آموزش زبان انگلیسی و زبان فرانسه هم داریم که معمولا باب طبع خانوادههاست. این نکته را هم تا یادم نرفته بگویم که کلاس «آی مت» که شامل بازی ریاضی و بازی با اعداد است، جزو کلاسهای فوق برنامه ماست که برای کودکان بالای چهار سال مناسب است. کلاس «آی مت» اینقدر مفید بوده که مادران بعد از فارغالتحصیل شدن نازنینشان به ما گفتند که چقدر در آموزش ریاضی پایه اول و دوم دبستان مفید بوده است.» اینها توضیحات متصدی یکی از مهدهای کودک سهزبانه در منطقه ٣ تهران است که پشت پیشخوانی رنگی، که با عروسکهای بند انگشتی احاطه شده، نشسته است. مهد کودکی که دیوارهایش مشحون از تصاویر عروسکهای انیمیشنهاست و در هر طبقه آن متناسب با سن کودکان، اسباببازی، سُرسُره و تابهای پلاستیکی در کنار یک کتابخانه چوبی پر از کتابهای آموزشی با عناوینی چون «علوم به زبان ساده» وجود دارد. استخری پر از توپهای پلاستیکی و موتورهای پلاستیکی نیز ازجمله اجزای لاینفک مهد کودک است که به گفته متصدی پذیرش، کودکان علاقه زیادی به آن نشان میدهند. «البته کلاس باله هم روزهای شنبه برای دختران برگزار میشود. مربی ما مدرکش را از اتریش گرفته و متخصص تدریس رقص است. توصیه میکنم که نازنینتان را در این کلاس هم ثبتنام کنید. به نظرم حالا که تازه راه افتاده است، بتواند بهتر از سایر بچهها آموزش ببیند.»
رنگ و لعابی تازه در مهدهای کودک
کودکیِ از دست رفته از میانه دهه ٨٠ یا شاید بهتر است بگوییم ابتدای دهه ٩٠ بود که رنگ و لعاب فضاهای آموزشی پیش از دبستان متفاوت شد با چیزی که پیشتر در جامعه ما شایع بود. مهدهای کودک و پیشدبستانیها به مرور سرشار شدند از کلاسهای فوق برنامه با عناوینی چون کلاسهای ریاضی، موسیقی و زبانهای خارجی. رویکردی که مراکز آموزشی پیش گرفتند، با وجود سختیهایی که میتوانست برای کودکان داشته باشد، این مراکز را تبدیل کرد به مجموعههای باب طبع والدینی که تمایل دارند فرزندان کوچک حتی زیر یکسالشان را همهچیزدان بار بیاورند. این را متصدی مهد کودک نیز به نوعی تأیید میکند. «کودکان زیادی در فهرست انتظارند. اگر میخواهید دلبندتان را ثبت نام کنید، زودتر اطلاع دهید؛ ممکن است ظرفیت برای پذیرش او نباشد.» تکمیل ظرفیت کلاسهای مراکز آموزشی مهدهای کودک این پرسش را به ذهن متبادر میکند که چرا از موسسات اینچنینی استقبال میکنیم؟ علی سوند رومی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه کودک معتقد است که دو افسانه بزرگ در ذهن والدین نقش بسته است که تصور میکنند اگر فرزندشان در این مهدهای کودک نباشد دچار مشکلاتی در بزرگسالی خواهد شد: «دو دلیل اصلی برای این موضوع وجود دارد. شاید بهتر باشد از اینجا شروع کنیم که طبق الگوی شناختی پیاژه، دو سال اول زندگی کودکان، دوران حسی – حرکتی محسوب میشود. دوره شش، هفتسالگی دوران ادراکی – حرکتی و بعد از آن دوران شناختی است که دوران پس از مدرسه است. در گذشته کودکان به این دلیل که در محیط غنی طبیعی رشد میکردند، به اصطلاح تجربه ادراکی قویتری داشتند و وقتی آموزش میدیدند، خیلی موفقتر و متفاوتتر از دیگران ظاهر میشدند. این مسأله رفتهرفته این تصور را ایجاد کرد که شاید آموزش مهمتر از تجربههای ادراکی – حرکتی باشد و چه بهتر است که آموزش را به سنین پایینتر از ٦ سال منتقل کنیم.»
اصرار والدین به آموزشهای چندگانه
کودکیِ از دست رفته «ما بسیاری از کلاسها را به دلیل تمایل والدین ایجاد کردیم؛ بهطور مثال خیلی از والدین دوست دارند فرزندشان آموزش موسیقی ببیند؛ دوست دارند از چهار یا پنجسالگی الفبای موسیقی را یاد بگیرد. ما هم کلاسهای فوق برنامه برای این کودکان ایجاد کردیم تا والدین رضایت داشته باشند.» این صحبتهای مدیر مهد کودک، مصداقی است برای دلیل دوم سوند رومی. او معتقد است: «افسانه دوم از زمانی در ذهن پدران و مادران نقش بست که نظام هنجاری در جامعه غالب شد. به این معنا که چون من نتوانستهام فرد موفقی شوم یا آنطور که فکر میکردم موفق نیستم- مثلا نمیتوانم انگلیسی حرف بزنم- باید کودکم را از سنین خیلی کم با فضاهای اینچنینی آشنا کنم یا باید زودتر از وقتی که خودم کار فوق برنامهای را شروع کردهام، کودکم شروع کند تا مشکلات من را نداشته باشد. اما این تفکر بیش از آنکه برای بچهها موفقیت به ارمغان بیاورد، باعث آسیب به آنان میشود، چنانکه ممکن است کودک در سنین بالاتر از آموزش خسته و دلزده شود.»
سوءتفاهمهایی درباره مفهوم آموزش زبان
کودکیِ از دست رفته «سعی میکنیم از طریق محاوره به بچهها آموزش زبان بدهیم. مثلا هفتهای یکبار به بچهها آموزش شیرینیپزی یا کیکپزی به زبان فرانسوی میدهیم؛ بچهها خیلی راضیاند و خیلی هم استقبال میکنند.» این جملات متصدی مهد کودک دیگری در منطقه یک تهران است؛ مهد کودکی که مسئولانش معتقدند هرچه تعداد بچهها در دورههای آموزشی کمتر و روش آموزش متفاوتتر باشد، شانس یادگیری هم بالاتر میرود. «البته کلاس هم داریم و خیلی از کلمات را هم در فضای کلاس به کودکان یاد میدهیم.» اما توجیهات مدیران و متصدیان این مهدهای کودک از جانب مسئولان وزارت آموزش و پرورش، دستکم در حوزه آموزش زبان، تأیید نمیشود. رضا خیرآبادی، سرپرست حوزه تربیت و یادگیری زبانهای خارجی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی چندی پیش به ایسنا گفته بود: «سوءبرداشتها و سوءتفاهمهایی در آموزش زبان داریم؛ بهعنوان مثال گاهی بهصورت افراطی مطرح میشود که آموزش زبان هر چه از سن پایینتری شروع شود بهتر و موثرتر است. به نظر میرسد در جامعه ما علاوه بر طیفی از کارشناسان دلسوز و والدین علاقهمند و نگران، گروهی هم وجود دارند که به دنبال تأمین منافع مالی خود از این رهگذر هستند و به دنبال القای این موضوع هستند که اگر آموزش زبان انگلیسی از سنین آغازین کودکی شروع نشود دیگر اثربخش نخواهد بود.» او درباره سن طلایی آموزش زبان اعلام کرده بود: «برای سن طلایی نیز نیازمند مرور نظریههای جهانی هستیم. آیا سن طلایی ۱۰ تا ۱۲ سالگی است یا سهماهگی تا هشتسالگی؟ خودِ این نظریه از پایه دچار چالشهای عمیق است و بسیار نقد شده است. در عین حال همین نظریه تأکید میکند که فراگیری زبان دوم باید زمانی آغاز شود که زبان مادری تثبیت شده باشد. اما برداشتهای اشتباه باعث شده که خانوادهها حتی با وجود فشار اقتصادی و وضع نامطلوب مالی، نگران فرزندشان باشند و آنها را از شش، هفتسالگی به کلاس بفرستند درحالی که در کل ترم چند واژه بیشتر یاد نمیگیرد. مبلغ قابل توجهی هزینه میکنند برای یادگرفتن چند واژه.»
کودکیِ از دست رفته «شهریه ماهیانه ما حدود یکمیلیون و ٨٠٠ هزارتومان است، اما کلاسهای فوق برنامه هزینه جداگانه دارد؛ مثلا برای کلاس زبان یا استخر، چون مربیهای متفاوتی از مربی اصلی کلاسهای مهد دارد، باید بیشتر هم هزینه کرد؛ مثلا برای کلاس شنا یا حتی زبان گاهی آموزش خصوصی لازم است و این، هزینه را برای مهد بیشتر میکند.» این صحبتهای متصدی مهد کودکی در حوالی میرداماد تهران که شهریه کمتری نسبت به مهدهای دیگر این محدوده دارد، مصداقی است بر این نگاه که تغییر فضای آموزشمحور پیش از دبستان برای مسئولان مهدهای کودک هزینه بالایی دارد. سوند رومی در اینباره میگوید: «برای بررسی این مسأله باید دو رویکرد را بررسی کرد. اول اینکه مهدها گاهی ترجیح میدهند به سمت آموزشهای روتین پیش بروند، زیرا برایشان هزینه کمتری دارد و راحتتر است؛ یک کلاس تشکیل میدهند با تعدادی کودک درون آن و به بچهها میگویند «تکان نخور» یا «حرف نزن». این سیستم خیلی راحتتر است از سیستمهای بازیمحور که احتیاج به امکانات دارد و گاهی هزینههای بالاتر. از طرف دیگر، خانوادهها معمولا با سیستم آموزشمحور راحتتر و زودتر به نتیجه میرسند و سیستمهای دیگر برایشان ناشناخته است، به همین دلیل هم ترجیح میدهند مهدهای کودک آموزشمحور باشد.»
جای خالی نظارت بر محتوای آموزشی مهدهای کودک
«کتابهای آموزشی دوران دبستان در سالهای اخیر متفاوت تألیف شد و محتواها بیشتر جنبه مشاهدهمحور داشت تا مفهومی و آموزشی؛ مثلا آموزش علوم بر مبنای آزمایش است و ریاضی با چوب و خط. به نظر میرسد در محتوای آموزشی پیش از دبستان هم چنین نگاهی وجود داشته و برای سیستم ادراکی طراحی شده است، اما واقعیت اینجاست که بهزیستی خیلی علاقهای نشان نداده که به محتوای دورههای پیشتر از آمادگی ورود کند و قوانین در این حوزه ساکتند.» سوند رومی همچنین معتقد است که قوانین بهزیستی برای مهدهای کودک بیشتر به فرم و ظاهر مهدها دلالت دارد و در هیچ یک از دستورالعملها حرف صریحی از محتوای آموزشی مراکز پیشدبستانی غیرانتفاعی زده نشده است. سوند رومی ادعا میکند که شاید اگر نظارت دقیقتری بر محتوای مهدهای کودک وجود داشته باشد، وضع آموزش نیز بسامانتر شود.
زنگ آخر؛ مشکلاتی که جدی گرفته نمیشود
کودکیِ از دست رفته زنگ ناهار بچهها میخورد و گروهها به صف از سالن غذاخوری که در طبقه بالای کلاسهای آموزشی است، وارد سالن اصلی و کلاسهایشان میشوند. زنگ بعدی زنگ قصهخوانی و خواب است. رختخوابهای کوچک و رنگی در اتاقهای کودکان دو تا سه سال و سه تا پنج سال چیده شده است. قبل از آمادهشدن برای ترخیص از مهد، مربی قرار است برای بچههای سه تا پنج سال کلاسی دیگر برگزار کند؛ کلاس نقاشی. اما سوال مهم اینجاست که این آموزشهای پشتِ هم چقدر در آینده کودکان تأثیرگذار است؟ سوند رومی در اینباره میگوید: «فضای مهد کودک باید پُر از آزمون و خطا باشد تا کودکان مشاهده کنند و بخش ادراکی مغزشان شکل بگیرد و زمینهای باشد برای رشد شناختی آنان. اما واقعیت اینجاست که اغلب مهدهای کودکی که من از دور با آنها در ارتباطم افرادی را برای آموزش انتخاب میکنند که اصلا روش ارتباط با کودکان را بلد نیستند. همین میشود که کودکان مثلا در بحث زبانآموزی در مهد کودک به مرور احساس خستگی میکنند و حتی در آینده هم دیگر سراغ آموزش زبان نمیروند.» به گفته این جامعهشناس، گاهی هم پیش میآید که کودکان به دلیل افراط در آموزش چند زبان از سنین پایین، تأخیر در صحبت کردن پیدا میکنند و اغلب زیر چهار سال حرف نمیزنند. «فشار والدین روی بچهها از یکطرف و فشار مهد کودک از طرف دیگر، باعث میشود کودکان در آینده با اختلالاتی روبهرو شوند یا اندیشه سالمی نداشته باشند؛ آسیبهایی که جدی است و باید به آن توجه جدی شود.»
بازیدرمانی از اسباببازیدرمانی بهتر است
کودکیِ از دست رفته بازیدرمانی بهتر است یا استفاده از اسباببازی؟ بسیاری از والدین هنوز هم تصور میکنند برای ارتقای مهارتهای اجتماعی کودکانشان باید برایشان اسباببازی تهیه کنند. پژوهشهای بومی که تاکنون در کشور صورت گرفته است، نتیجهای جالب دارد.
مجله مطالعات توسعه اجتماعی پیش از این یافتههای پژوهشی با نام «تأثیر بازی بر مهارتهای اجتماعی کودکان» منتشر کرده است. این پژوهش نقش بازی بر مهارتهای اجتماعی کودکان مقطع پیشدبستانی را بررسی کرده است. طهمورث آقاجانی، رشید جبارف و مشفق مصطفییوف نویسندگان این پژوهش، مطالعه خود را در جامعه آماری با حدود ٦٣٠ نفر از کودکان در مهدهای کودک استان تهران انجام دادند. نتایج تحقیق نشان داد که رابطه معناداری میان نوع بازی، نوع اسباببازی و زمان بازی با رشد روانی کودک وجود دارد. همچنین یافتهها نشان داد که تأثیر نوع بازی، نوع اسباببازی و زمان بازی در هوش بیشتر از مهارت اجتماعی در کودکان مهد کودک است.
این پژوهش تأییدکننده این ادعا نیز بود که در دنیای امروز بازیها به نوعی بیانگر خواستهای درونی کودک است و درواقع میتوان تأیید کرد که محتوای بازیای که کودک انتخاب میکند انعکاسی از خواست درونی اوست. کودک سعی میکند مشکلات عاطفی و روانی خود را در بازی منعکس کند و سپس راه حلی برای غلبه بر آن بیابد.
دیگر یافتههای این پژوهش نشان میداد که بین مهارتهای اجتماعی با بازیهای درمانی و اسباببازیهای فكری در دوران مهد کودک رابطه معنیداری وجود دارد، بدين ترتیب پیشنهاد میشود بهمنظور افزايش مهارتهای اجتماعی، به ارایه آموزشهایی در اینباره از سنین پايینتر پرداخته شود.
محققان این پژوهش در نهايت توصیه کردند که برای افزايش رشد روانی کودکان، در حیطههای هوشبهر و مهارتهای اجتماعی، به برگزاری کارگاههای آموزشی برای اولیا و مربیان آموزش و پرورش اقدام شود تا از اين طريق بتوان با بهرهگیری از اصول برقراری ارتباط با کودک، به افزايش رشد روانی کودکان کمک کرد.
مرتبط:
اثرات نامطلوب تنبیه کودکان و ۱۰ روش جایگزین آن