اردوی نیم روزه پیشاهنگی باغ جهان نما – ۹۸/۵/۱۱
گزارش و عکسهای تهیه شده توسط پیشاهنگان | گزارش و عکسهای تهیه شده توسط مربی | |
|
گزارش اردوی نیم روزه پیشاهنگی باغ جهان نما | ||
ساعت شروع ۷:۴۵ دقیقه با حضور پیشاهنگان و فرشته ها و سررصد محترم جناب آقای قاجار و مربیان بزرگوار سرکارخانم قاجار و آقای کاوه نمایشگاهی از فعالیت های پیشاهنگی در محل باغ جهان نما بر پا نمودیم . بعد از برپایی نمایشگاه همگی مشغول صبحانه شدیم . صبحانه، آش خوشمزه ای بود که تدارک دیده شده بود . در کنار صبحانه شربت به لیمو نیز آماده کردیم . تقسیم کار برای پیشاهنگان و فرشتگان مشخص شد و عزیزان مشغول شدند . اطلاعات ،مشاوره ،ثبت نام ،فروشگاه و … بخشی از فعالیت های این نمایشگاه بود. پیشاهنگان به بازدید از باغ رفتند و فرشتگان در محل نمایشگاه ماندند . بعد از بازگشت پیشاهنگان از بازدید، کلاس آموزشی برگزار شد . تعدادی بازدید کننده هم از نمایشگاه داشتیم . میان وعده سیب سرو شد . در ساعات پایانی در حاشیه نمایشگاه بچه ها با ورزش پتانک آشنا شدند . بعد از بازی همگی نمایشگاه رو جمع کردیم و اردوی نیم روزه به پایان رسید. علی نورائی
امروز در مورخ ۱۱/۵/۱۳۹۸ اردو نيم روزه داشتيم و با ٢٥ پيشاهنگ برگزار شد. برنامه امروز مانند اردو نيم روزه هاي ديگر در نمايشگاه خودمان برگزار مي شد و هدف ما معرفي پيشاهنگي، براي عموم بود. مانند اردو هاي عادي ساعت ٨ همگي به باغ جهان نما رفتيم. تا ساعت ١٠ همگي با كمك هم وسايل ها را مرتب كرديم و اماده شديم براي صبحانه. سپس در ساعت ١٠:٣٠ زير انداز ها را جمع كرديم و همگي سر پست هايي كه بهمان داده بودند رفتيم. من به همراه آقاي اميد اميدي وظيفه داشتيم تا به عموم پيشاهنگي را معرفي كنيم و مشاوره بدهيم. كمي كه گذشت افرادي كه مسئول برگزاري كلاس هاي اموزشي بودند به سر كلاس ها رفتند كلاس آموزشي امروز گره و چوب بندي بود كه توسط آقاي نيما نورائي، سپهر نجابت ، اميد اميدي و سركار خانم راحله برمشوري انجام شد. سپس همگي رفتيم براي آموزش بازي حدود يك ساعت بازي كرديم و در آن بين كم كم والدين هم آمدند افراد بزرگتر كمي بيشتر ماندند تا براي جمع آوري وسايل كمك كنند به همين ترتيب اردو امروز به پايان رسيد. ستاره نجابت
امروز مورخه ۱۱/۵/۱۳۹۸ ساعت ۷ از خواب ناز بیدار شدم. خیلی سریع لباس هایم را پوشیدم و با مادربزرگم به سمت باغ جهان نما حرکت کردیم. تقریبا ساعت ۷:۳۵ به مکان مربوطه رسیدیم. خانم قاجار را جلوی درب ورودی باغ دیدم. سلام کردم و کد اردو را گفتم. وارد باغ شدم که خانم قاجار من را صدا کردند و گفتند در آوردن وسایل به نیما کمک کنم و همین کار را هم کردم.به مکان مورد نظر برای مستقر شدن رسیدیم. کم کم افرادی که برای اردو کد گرفته بودند، حاظر شدند تا اردو را آغاز کنیم. راحله برمشوری |